آمون

آمون

آمون

آمون

اعداد در قرآن و شمارش ریاضی!

گویند در مجلس یکى از سلاطین طبقى خرما نهاده بودند.
مجنون شیرین کلام وارد شد و گفت : اى امیر این چیست ؟
امیر دانه اى به سویش افکند، گوارا بود.
گفت : اِذا اَرسَلنا اِلَیهِم اِثنَینِ.
امیر دانه دیگر به او داد.
مجنون گفت : فَعَززنا بِثالِثٍ
امیر دانه سومى را به او داد.
گفت : فَخُذ اَربَعَةً مِنَ الطَّیرِ
امیر چهارمى را هم به او داد.
گفت : وَ یَقُولُونَ خَمسَةٌ وَ سادِسُهُم کَلبُهُم
امیر پنجمى را به او عطا نمود.
گفت : خَلَقنا السَّمواتِ وَ الاَرضَ وَ مابَینَهُما فى سِتَّةِ اَیامٍ

امیر ششمین دانه خرما را به وى مرحمت کرد.
گفت : الَّذى خَلَقَ سَبعَ سَمواتٍ طِباقًا و دانه هفتم را گرفت .

گفت : وَ اَنزَلَ لَکُم مِنَ الاَنعامِ ثَمانِیَةَ اَزواجٍ و دانه هشتمى را اخذ نمود.
گفت : وَ کانَ فى المَدینَةِ تِسعَةُ رَهطٍ و دانه نهمى را دریافت کرد.
گفت : تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ و دهمین دانه را از آن خود ساخت .

گفت : اِنى رَاَیتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوکَباً و یازدهمین دانه را تصاحب کرد.
گفت : اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اِثنى عَشَرَ شَهرا و دوازدهمین را هم گرفت .

گفت : اِن یَکُن مِنکُم عِشرُونَ صابِرُونَ سلطان عدد را به بیست رساند.
گفت : یَغلِبُوا مِاءَتَینِ امیر فرمان داد، همه طبق را در اختیار او بگذارند.

گفت : اگر چنین نمى کردى ، برایت مى خواندم : فَاَرسَلنا اِلى مِاءَةِ اَلفٍ اَو یَزیدُونَ